کلک خیال ما را مددی که مست گردیم ...بیرون ز هر انچه هست گردیم...
|
||
|
گاه رشوه هایی را از نظر روحی به دیگران می دهیم تا دوستمان بدارند .. ترکمان نکنند .. باج می دهیم تا رابطه ای را حفظ کنیم !! ادامه مطلب آغاز هر عادتی همچون نخی است نامریی اما تکرار نخی را بر نخ قبلی می افزاید تا سرانجام به صورت طنابی ضخیم بر افکار و اعمال ما می پیچد ! ادامه مطلب تاسف درباره ی آنچه که انجام داده ایم به مرور از بین می رود تاسف در باره ی آنچه که انجام نداده ایم تسلی ناپذیر است ! ادامه مطلب ما با پیشروی و عقب نشینی های پی در پی در یک رابطه تعهد و وظیفه ی خود را هم نادیده می گیریم ! ادامه مطلب گاهی گمان نمی کنی ولی می شود گاهی نمی شود نمی شود که نمی شود گاهی هزار دوره ی دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود گاهی گدای گدای گدایی و بخت با تو یار نیست گاهی تمام شهر گدای تو می شود ادامه مطلب بشر هرگز فراموش نمی کند تمام اطلاعات در ذهن او باقی می مانند فقط در فعال نمودن و بازخوانی آنها مشکل دارد ! ادامه مطلب رها کردن کسی که برای شما ساخته نشده یعنی رسیدن به این درک که برخی آدم ها بخشی از سرگذشتتان هستند نه بخشی از سرنوشتتان ! ادامه مطلب عیب کار اینجاست که من آنچه هستم را با آنچه باید باشم اشتباه می کنم .... خیال می کنم آنچه باید باشم " هستم " در حالی که آنچه هستم " نباید باشم " ادامه مطلب |
|